کوچه باغ

داره بارون میاد. کوچه باغ چه حالی داره!!!!!!

کوچه باغ

داره بارون میاد. کوچه باغ چه حالی داره!!!!!!

برگ چهل و یکم


در غم از دست دادن عزیزی می شود پوسید یا می توان به اوج رسید. وقتی که نفسی را که هر روز نفس تو به یاد او کشیده شده از دست می دهی وقتی معنای زندگیت از کنار تو می رود وقتی که تمام رنگهای بهار عمرت یک شبه به تیرگی می رسد آرزو می کنی که نباشی. اما اگر یاد قشنگ او و رنگهای پر تلالو و انرژی بخش او را بیاد بیاوری، اگر لحظه لحظه نفس کشیدنهایش را در سینه ات زنده نگه داری آن وقت که هر روز صبح با طلوع خورشید یک کاسه آب یک آیینه بزرگ و یک دریا محبت در کنار یادگاری هایش خواهی داشت آنوقت می فهمی راستی ، راستی انگار نرفته است و انگار هر روز زنده تر از دیروز با توست و در توست.