صدایت را فراموش کرده ام
صدای شادیت را
چشمانت را از یاد برده ام
با خاطرات مبهم از تو
چنان آمیخته ام
که گلی با عطرش
پابلو نرودا
حالا که رفته ای
پرنده ای آمده است
در حوالی همین باغ روبرو
هیچ نمی خواهد
فقط می گوید: کو کو
گروس عبدالملکیان
من یک جاده ام
می آیم بی آنکه بیایم
می رسم بی آنکه رسیده باشم
به دور دست جاده نگاه می کنی؟
پیش پای توام
شمس لنگرودی
امشب که یاد من نیستی
بگذار برایت ترانه ای بخوانم
از آدمکی برفی
که در حسرتت آب شد
و تو
چشمهای خیسش را
به آستین پیراهنت دوختی
من به چشمهای بی قرار تو
قول میدهم
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم
قیصر امین پور